بهار 92
این روزها که سال نو شده و من مدام در فکر اینم که برای پسر گلم از خاطرات تحویل سال نو براش بنویسم ، البته با کمی تاخیر، احساس می کنم باید صدای نفسهایت را بنویسم .امیر علی جان درست از اولین روز عید مریض شدی از اون آنفلوانزای ویروسی که حسابی هم خودتو و هم ما رو اذیت کرد ،اونقدر حالت بد بود که حتی نتونستیم برای دید و بازدید خونه دوستان و آشنایان بریم و مجبور شدیم دوبار ببریمت بیمارستان و بعد از آزمایشهایی که ازت گرفتن خاطر جمع شدیم که خوشبختانه چیزیت نیست و فقط باید ازت مراقبت کنیم و خدا رو شکر حالت رفته رفته بهتر شد. امیر علی جان اکنون که 27 روز از بهار سال 1392 می گذرد ، به دیدنت اومدم تا نشون بدم چقدر لحظه هامو ...
نویسنده :
مامان وبابای امیرعلی
12:40